سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نهم ربیع در اصفهان

عنایت آیت الله بروجردی به وحدت ‏اسلامی

و مراسم نهم‌ربیع در اصفهان

یکی از شاگردان آیت الله بروجردی در این خصوص می‌گوید:

مرحوم آیت الله بروجردی به وحدت مسلمانان بخصوص وحدت شیعه و سنی حساس بود و خیلی علاقه‌مند بود که جهان اسلام با هم مربوط باشد، آقای بروجردی از آقای شیخ محمدتقی قمی که در مصر دارالتقریب را تشکیل داد خیلی تعریف میکرد،  مجلة «رسالة‌الاسلام» را که از مصر میفرستادند آقای بروجردی تمامش را مطالعه میکرد. من یک جلسه خدمت آقای بروجردی بودم که حدود سه ساعت طول کشید، آقای شیخ محمدتقی قمی به ایشان گزارش میداد که در آنجا چه کرده‌ایم و آقای بروجردی راهنمایی میکرد که مثلا این کار و آن کار را بکنید.

نمونه دیگر اینکه حجت الاسلام آقای وکیلی - خدا رحمتش کند- اشعاری گفته و فقه را به شعر درآورده بود که چاپ هم شده است، در اولش راجع به عمر و ابوبکر چیزهایی نوشته بود، کتاب را به آیت الله بروجردی نشان داده بود، آقای بروجردی گفته بود این کتاب از کتب ضاله است حق نداری منتشر کنی، این قسمتها را برو عوض کن؛ ایشان عقیده نداشت که کتابی چاپ کنیم و در آن به عمر و ابوبکر لعن کنیم. من یادم هست در همان زمانها آیت الله امینی  صاحب کتاب الغدیر آمده بود اصفهان ما هم از او استقبال کردیم در مسجد سید اصفهان منبر میرفت و در ضمن سخنان خود مسالة خلافت و عقاید شیعه را مطرح میکرد. بالاخره با سخنرانی‌های ایشان در اصفهان جو ضد سنی‌گری و مراسم نهم ربیع داشت گل میکرد. آن وقت که آقای امینی به اصفهان آمده بودند دهه صفر بود دنبالش هم نهم ربیع بود که به عنوان عید عمر در اصفهان معرکه است. من در همان زمانها آمدم قم، یک روز پیش آقای بروجردی بودم آقای حاج سید محمد باقر ابطحی هم پدر خانمش را آورده بود آنجا به آقای بروجردی معرفی کند، یکدفعه آقای بروجردی فرمودند: «آقا این چه وضعی است در اصفهان! در وقتی که اسرائیل حمله کرده کانال سوئز را دارد میگیرد، در مصر مسلمانان این طور گرفتارند، ما بیاییم جنگ شیعه و سنی راه بیندازیم؟ در اصفهان این چه وضعی است؟» خلاصه آقای بروجردی از این وضع عصبانی بود. اسم آقای امینی را نیاورد اما پیدا بود از منبرهای تند ایشان و آن جو عید عمر گرفتن اصفهان خیلی ناراحت است.

آن فتوای معروف شیخ شلتوت را هم که همه میدانند؛ آن فتوا که در آن شلتوت فقه شیعه را به رسمیت شناخت در اثر فعالیت آیت الله بروجردی بود، ایشان به این جور علما کمک میکرد، افراد میفرستاد با آنان ارتباط برقرار میکرد. ایشان دارالتقریب را تأیید میکرد به آشیخ محمدتقی کمک میکرد، گاهی از علمای سنی مذهب خارج از کشور که به ایران میآمدند تجلیل میکرد و به آنها احترام میگذاشت، میگفتند در مسائل اسلامی شیعه و سنی باید با هم هماهنگ باشند.

خاطرات آیت الله منتظری، ج1، ص 154- 156


تحریفات بخش اوّل

 

تصویرى نادرست از شفاعت 

اگر کسى گمان کند که تحصیل رضا و خشنودى خدا متعال راهى دارد و تحصیل رضا و خشنودى فرضا امام حسین علیه السلام راهى دیگر دارد و هر یک از این دو جداگانه ممکن است سعادت انسان را تامین کند، دچار ضلالت بزرگى شده است . در این پندار غلط چنین گفته مى شود که خدا با چیزهایى راضى مى شود و امام حسین علیه السلام با چیزهاى دیگر، خدا با انجام دادن واجبات مانند نماز، روزه ، حج ، جهاد، زکات ، راستى ، درستى ، خدمت به خلق ، بر به والدین و امثال اینها و با ترک گناهان از قبیل : دروغ ، ظلم غیبت ، شرابخوارى و زنا راضى مى گردد، ولى امام حسین با این کارها کارى ندارد، رضاى او در این است که مثلا براى فرزند جوانش على اکبر علیه السلام گریه و یا لااقل تباکى کنیم . حساب امام حسین از حساب خدا جدا است . به دنبال این تقسیم چنین گرفته مى شد که تحصیل رضاى خدا دشوار است ؛زیرا باید کارهاى زیادى را انجام داد تا او راضى گردد، ولى تحصیل خشنودى امام حسین علیه السلام سهل است . فقط گریه و سینه زدن و زمانى که خشنودى امام حسین علیه السلام حاصل گردد، او در دستگاه خدا نفوذ دارد، شفاعت مى کند و کارها را درست مى کند. حساب نماز و روزه و حج و جهاد و انفاق فى سبیل الله که انجام نداده ایم . همه تصفیه مى شود، و گناهان هر چه باشد با یک فوت از بین مى رود.

این چنین تصویرى از شفاعت نه تنها باطل و نادرست است ، بلکه شرک در ربوبیت است و به ساحت پاک امام حسین علیه السلام که بزرگ ترین افتخارش عبودیت و بندگى خدا است نیز اهانت است ، همچنان که پدر بزرگوارش از نسبت هاى غلاه سخت خشمگین مى شد و به خداى متعال از گفته هاى آنها پناه مى برد. امام حسین علیه السلام کشته نشد براى اینکه - العیاذ بالله - دستگاهى در مقابل دستگاه خدا یا شریعت او براى این نبوده که برنامه عملى اسلام و قانون قرآن را ضعیف سازد: بر عکس وى براى اقامه نماز و زکات و سایر مقررات اسلام از زندگى چشم پوشیده و به شهادت تن داد...( عدل الهى ، ص 225)


آثار مخرب تحریف

 

تحریف و قلب و بدعت ، آفت بزرگ دین است. تحریف ، چهره و سیما را عوض مى کند، خاصیت اصلى را از میان مى برد، به جاى هدایت ، ضلالت مى آورد و به جاى تشویق به سوى عمل صالح ، مشوق معصیت و گناه مى شود و به جاى فلاح ، شقاوت مى آورد. تحریف ، از پشت خنجر زدن است ، ضربت غیر مستقیم است که از ضربت مستقیم خطرناک تر است . یهودیان که قهرمان تحریف در تاریخ جهان اند همیشه ضربت هاى خود را از طریق غیر مستقیم وارد کرده اند. على علیه السلام را دوستانه و از طریق تحریف ، بهتر و بیشتر مى شود خراب کرد تا به صورت دشمنانه . قطعا ضرباتى که از طرف دوستان جاهل على بر على وارد شده ، از ضربات دشمنانش کارى تر و بران تر بوده است .

تحریف ، مبارزه بدون عکس العمل است . تحریف ، مبارزه است با استفاده از نیروى خود موضوع

تحریف سبب مى شود که سیماى شخص به کلى عوض شود، مثلا على علیه السلام به صورت یک پهلوان مهیب بد قیافه سبیل از بناگوش در رفته تجسم پیدا مى کند. به صورتى درآید که هرگز نتوان باور کرد که این همان مرد محراب ، خطابه ، حکمت ، قضا و زهد تقوا و خوف از خداست. (حماسه حسینى ، ج 3، ص 290)


مقدمه

هر نهضت و مکتب الهی که وظیفه پی ریزی زندگی اجتماعی و معنوی انسانها را داشته است با مرور زمان با تحریفات و ناهنجاری هایی روبرو بوده است که با انگیزه های متفاوتی به آن مکتب راه یافته است. اسلام نیز ازاین آسیب در امان نبوده و دوستان نادان و دشمنان فرصت طلب هر یک به طریقی با تحریف آموزهای دینی، اندیشه های خویش را به عنوان‌های دینی یا به تعبیر بهتر با بدعت در دین جای داده اند. اما آنچه اسلام را از دیگر مکتب های الهی در این موضوع جدا می سازد وجود  اصول محکم و دست نخورده‌ای همچون قرآن و سنت قطعی پیامبر(ص) و اهلبیت(ع)است که با استفاده از آنها می‌توان بین سنتها و بدعتهای ایجاد شده را تمایز داد و به پاکسازی شریعت پرداخت.

از این رو ما بر آنیم تا در این سایت به گوشه‌هائی از تحریفات اشاره نمائیم، باشد تا قدمی هرچند کوچک در راه پاکسازی دین از خرافه وتحریف برداشته باشیم.